فیلم درخشش اثر استنلی کوبریک یکی از تاثیرگذارترین های آثار سینمای وحشت است و جزو نمونههای مثال زدنی این ژانر محسوب میشود كه واقعاً اضطراب و ترس را براي مخاطب به ارمغان ميآورد و در این ژانر موفق است؛ کارکردی که بسیاری از فیلمهای ترسناک ندارند و گروهی از آنها از فرط بد بدون به کمدی تبدیل میشود.
به گزارش «سایت»؛ فیلم سینمایی «درخشش / Shining» به کارگردانی استنلی کوبریک و نویسندگی بن کینگزلی و استنلی کوبریک، محصول سال 1980 است. نسخهای از این فیلم بارها از تلویزیون نیز پخش شده، هرچند این نسخه معمولاً نسخه کاملی از این فیلم 146 دقیقهای نبوده و معمولاً بخش عمدهای از نسخه 119 دقیقهای این اثر است و بنابراین توصیه میشود نسخه کامل این اثر درخشان را تماشا کنید.
داستان فیلم درباره مرد نویسندهای است که به همراه همسر و فرزندش در هتلی به عنوان سرایدار اقامت میگزیند تا در طول فصل زمستان و در آرامش فضای هتل داستانش را به پایان برد. در طول فصل زمستان به دلیل بارش برف بسیار راههای مواصلاتی به هتل بسته شده و به همین دلیل جک تورنس با خانواده خود به عنوان سرایدار در این هتل در طول زمستان استخدام میشود. فضای وهمآلود و تنهایی در این مکان موجب نوعی روانگسیختگی در جک میشود و دچار اختلالات روانی و عصبی شده و قصد نابودی همسر و فرزندش میکند... .
اگرچه استیفن کینگ استاد تمام عیار داستانهای ترسناک است اما در کارنامه کوبریک، «درخشش» تنها فیلم ترسناک او به شمار میآید. روانشناسی خشونت و بررسی خاستگاه بازتاب بیرونی و انفعالی این پدیده در بخش ماورایی، روحانی و روانی انسان. او پیشتر از این در فیلم پرتقال كوكی دست به این آزمایش زده بود و خود را از این نظر به پیش رانده بود اما این بار او بر بار روانی خشونت و چگونگی بیدارگری این شبه غریزه حیوانی بیشتر تاكید كرده است.
هرچند كه استیون كینگ تجربیات خود را در پرداخت شخصیت تورنس به كار گرفته است اما در پیشبرد قصه درخشش از تخیل كوتاهی نكرده است. یكی از استعاره های فیلم راهروهای مارپیچ و معمایی بیرون هتل است، این راهروها نماینده مشكل پیچیده روانی هستند. دنی و مادرش از این گرفتاری بیرون می آیند چون هردو نقص روانی خود را به گونه ای جبران كرده اند اما تورنس در وسط این مخمصه برای همیشه گرفتار میماند.
جدای از فیلم، اتفاقات سرصحنه فیلمبرداری بسیار خبرساز شد.گفته می شود، کوبریک در حین ساخت فیلم حتی باعث شده جک نیکلسون قصد جانش را کند و اگر عوامل تولید دخالت نمی کرد ند شاید نیکلسن، کوبریک را ناکار میکرد. علت این عصبیت نیکلسون این بود که کوبریک هر نمایی را دهها بار تکرار میکرد تا جایی که در نمای ورود نیکلسن به آسانسور (موقعی که تبر به دست به دنبال همسرش افتاده بود) اینقدر این نما را تکرار میکند که نیکلسون شاکی بشود و با تبر دنبال کوبریک کند.
درباره شلی دووال بازیگر نقش همسر تورنس قضیه برعکس است. او مدام به گریه میافتاده و از کوبریک خواهش می کرده کمی انصاف داشته باشد و اینقدر از بازیگرها کار نکشد. درباره کاراکتر سیاه پوست که نقش سرایدار هتل را بازی میکرد و در یک نمای هراس انگیز، توسط نیکلسن کشته میشود، نقل است که کوبریک چهل بار این صحنه قتل را تکرار کرده که اشک همه در آمده است.بيشك يكي از دلايلي كه فيلمهاي كوبريك از جمله درخشش تا اين حد درخشان هستند و قابليت تدريس دارند، اين تكرار و عدم رضايت به يك برداشت نسبتاً خوب است كه در نهايت محصولي فوق العاده به همراه ميآورد.